طلوع خورشید



رسید نوروز ببین باران چها کرد

بُدش نعمت ولی خون دردلها کرد

به امیدی  سفر مردم   بهر سوی

فلک  ناگه  دراین  ایام  جفا کرد

پدر همراهِ  فرزند  بود  و همسر

اجل  آمد  عزیزانش   جدا  کرد

پدر دُردانهایش داشت  در دست

خروشان  سیل  خونابه  بپا  کرد

جدا کرد غنچه  دختر را زدامان

تن اش زخمی جگرهاراکباب کرد

به سینه داشت مادر شیر خواری

گل  پَرپَر فلک  از او جدا  کرد

سپهر بارید در چهار سوی کشور

خدایا  رحمتت  دیدی  چها کرد

زفصل رویش ناز غنچه ازخاک

فراوان غنچه  ازما کی فدا کرد

چطور  ارام  بگیرد  مادر زار

ندانم  کاری   مسؤل  جفا  کرد

خداوندا  بده   صبر  و  قراری

که این دولت جفاها و خطا کرد

مخورغم عسگری پایان  هرکار

درو دشت تشنه بود خیلی صفاکرد

تاریخ 7/1/1398

علی عسگری صادق ابادی

 


طلوع خورشید

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پول الکترونیکی ویرتاکوین The prince of tennis daastaneman دانلود برای شما داستانا آی آدما چه می کنید؟ کلینیک شنوایی سنجی تولید کننده و تأمین کننده کلیه ملزومات پرداختکاری آموزش بهینه سازی سایت لینک ها